سریع‌ترین، کاملترین و شفاف‌ترین سایت خبری کارتون ایران و جهان

(موج خود انتقادی) محمدرضا بابائی
گـر از بسیط زمـین عقل مـنعدم گـردد
به خود گمان نبرد هیچ کس که نادانم
مثلی قدیمی می‌گوید، «به کدام یک از این دو بیشتر اعتماد می‌‌کنید: به چشمانتان یا دوست صمیمی‌تان؟»فیلسوفی به کنایه گفته بود، «ضعف، قدرت است». در واقع، وقتی از تکبر کاری ساخته نیست، معصومیت و چاپلوسی اغلب موفق می شود. پیام این است: «تهدیدی برای تو نیستم، پس با قبول خواسته‌ام، خطری متوجه تو نمی‌شود.» معصومیت، اغلب واقعی است، اما خیلی اوقات هم ساختگی و ظاهریست قدرت یا میل به قدرت بیش از عشق، تمایلات جنسی و آرمان‌خواهی، محرک اصلی و حیوانی انسان است. چه این سخن درست باشد و چه غلط، نمی‌توان به اهمیت قدرت در روابط کم بها داد. پرسش‌های برخواسته از این امر بی‌نهایت جالب توجه است: چه کسی قدرتمند و چه کسی فاقد آن است؟ نشانه‌های داشتن قدرت و نداشتن آن چیست؟
(پول، منزلت اجتماعی، چاپلوسی یا اقتدار ناشی از منصب همیشه به معنای قدرت نیست.)
این روزها در اماکن عمومی و خصوصی، دیدن انبوهی چهرة نگران و درگیر مصائب روزگار، تأملی دوچندان در انسان ایجاد می‌کند. سرعت و شتابزدگی پوچی به مقصد، التهاب و اضطراب حرص و حسد همه حاصل تنگ شدة سفرة رزقِ روز و شب است که در سفرة حقیر اقتصاد وجود دارد. داوری جشنواره‌ها، نبرد بر سر نان و نام بدون همدلی وتأمل بر اندیشه واجب که همان استعلای ذات انسانی است همچنان جریان دارد. به گمانم که شما هم باور نمی‌کنید، همچنان که هیچ مامور مالیات و یا هیچ آدم عاقلی باور نخواهد کرد. که یک مجموعه هنری و بقولی جشنواره‌ای در خود باور کند. این رهایی از مشغولیات روزگار، اگرچه حقیقتاً سبکبالی را سبب‌ساز می شود، اما در مواقعی، سربه‌هوایی‌ست؛ چرا که در چشم برهم زدنی، کاسه-‌کوزه‌ها به هم می‌خورد و خُسران دامنت را می‌گیرد و در دنباله هر چه اتفاق می‌افتد از دماغ این چنین جشنواره‌ها به در می‌آید. (به آنچه که قبلاً در مقاله‌ای گفتم و امروز دیده شد) پنهان زدیده‌ها و همه دیده‌ها از اوست. تو دست منو، من دامن تو.
گاهی فکر می‌کنم از چه چیز این تاریخ نامعلوم و زمان در حال رفتن و گنگ می‌توان درس گرفت این نور کم‌سو چگونه می‌تواند چراغ راه آینده باشد؟
زیرا نقطه‌ای که ما از آن سخن می‌گوییم نقطه‌ای است که در آن نمی‌توان سازندگی و ویرانگری را در مقابل هم برافراشت. نیز پرواضح است که برگزارکنندگان این چنین جشنواره‌ها و انتخاب این‌چنین داوری‌ها علاقه‌ای ندارند به آنچه خارج از خودشان روی می‌دهد. توجه جدی نشان دهند. خواه به نام هنر باشد یا ضد هنر. هرآنچه بر آن نباشد که موجودیت آنها را در تمامی بی‌گوهری حل کند، بی‌مقصد باطنی که انصافاً ذات یخ و آتش یکی است. ناسازی و ناهمخوانی، عدم توازن، زوال (اصول) کوبش‌های غیرمنتظره، پرسش‌های بزرگ تقلاهای بی‌هدف، تنش و حسرت از بین بردن قید و بندها، تضادها و تناقض‌ها این است، هماهنگی به ظاهر واسطه‌ای داوران در داخل-وخارج
که با حذف تداعی‌های بازنمایی و روابط طراحی شدة واضح هنرمندان تازه به میدان شده که از همه ابزارهای عقلانی و دانش کم و لازم برای تفسیر انتخاب درست محکوم می‌کند. و ناگزیر به پاسخی مطلقاً دروغ و عاطفی پناه می‌دهد- آیا طبیعت هنر به شیوه فردی خاص باید به همین صورت باشد؟ این افراط‌ها بکلی غلط است. ولی در میان این دو جهت متناقض یعنی وصف عینی واقعیت از طرفی و امروز (دید خود انتقادی) از طرف دیگر، جهت عمده همانا وصف عینی واقعیت است. مسئله انکار کامل جهت عینی یا بی‌اعتنائی جدی بدان مطرح است و کار به سهام بیماران روانی یا رؤیاهای درهم و درآمیختگی گیج کننده گذشته، حال و آینده و یا سیر بی‌بندو‌بار در مفاهیم و امثال آن کند، چنانکه گاه خود آفریننده این آثار نیز آن‌ها را درک می‌کنند، به همین جهت ذوق عامه با آن‌ها سرسازگاری ندارد. حتی این نوع هنر را اگر محتوی آن‌ها زبان ‌بخش نباشد، تکفیر کرد و علیه آن عصبیت خاص به خرج داد. تردیدی نیست که ذهنیت مطلق کوره راه است و هنر نمی‌تواند در کوره راه اذهان و هوس‌ها و دیده‌های انفرادی بجای دوری برود. زمانه چنین هنری را نازا خواهد گذاشت و به مرگ محکوم خواهد ساخت. و این دعوی‌ها که فراوان شدند ؛ این امثال هنر می‌تواند ذوق و خودآگاهی استتیک نوئی بیافریند و این نوع درهم اندیشه‌های ذهنی پوچ را مفهوم سازند که دعوی‌ها بی‌پایه است. اگر نظارت اجتماع که ضرورت آن غیرقابل انکار است به شکلی و به حدی درآید که ویژگی و شخصیت هنرمند و ابتکار و گرایش‌های فردی و آزادی و خلاقیت وی را از میان ببرد، به همان اندازه نتایج و عواقب آن ناگوار است که آزادی بی‌قیدو‌بند هنرمند- یعنی هنگامیکه وی به مصالح تکامل جامعه، به حقوق وظایف مدنی خود بی‌اعتناست وبجای آنکه مهندس ارواح باشد مخرب آن‌هاست.
هنرمندی که در قید و بند مقررات اجتماعی خشک و متعصبانه میدان نوسان و امکان بروز شخصیت خاص خود را نداشته باشد همانند کفش نظامی است که طبق سفارش و نمونه معین کفش‌های بدقواره سربازی تحویل می‌دهد. و هنرمندی که از نظارت خردمندانه و نرم و عادلانه اجتماع فارغ است و معیارش ارضاء هوس‌های سرکش خود بمثابه طبیب محروم ولی خائنی است که بجای معجون مفرح، افیون مهلک به خورد مردم می‌دهد. نمی‌توان با این چنین داوری‌ها و انتخاب‌ها جامعه را از نظارت به آنچه که روح او را می‌سازد و در مسیرش مؤثر است محروم ساخت.
هنر دروغ، لاف زدن، سالوس، متصنع، تناگو، آرایشگر واقعیت، سفسطه‌باز داوری و هنر نیست و زروبال است. هنرمند واقعی هنگامی می‌آفریند که هدف عالی را دنبال می‌کند و در پیکار حیات خود را شایسته و قادر بجولانی می‌بیند. هنر و داوری بدون رسالت، بدون اشتمال پر فلسفه پرسوز و پرشور باطنی (ایشان هم جزء همین روابط داوری چند ساله بودند) سفسطه است واقعی نیست.
کهنه فروشی در بازار هنر نارواست. بقول جلال‌الدین مولوی:
نوبت کهنه فروشان درگذشت نوفروشانیم و این بازار ماست.
در استتیک عصر ما این مسئله مهم و حادی است. آیا هنرمند تنها باید وصاف دقیق، موثق، امین، بی‌طرف و بی‌غرض واقعیت عینی باشد یا باید آن واقعیت را از صافی روح خود بگذراند و از وراء ذهن، سلیقه، خواست، احساس، جهان‌بینی و منطق خود بنگرد و از اینسوی عدسی دید خویش مطالعه نماید وصف کند؟ اگر حق دارد- چنانکه تا حدودی ناگزیر و مجبور است- در آن صورت آیا حق دارد آن را تا حد «حدیث نفس» و «بیان خود» تغییر دهد و حتی مسخ کند. اگر نه تا چه حد مجاز است و تا چه حد ممنوع، چرا مجاز است و یا چرا ممنوع.
این‌قدر از محاسن ما سخن گفته‌اند که دلیلی ندیدم من هم چنین کاری را صورت دهم. تصمیم گرفتم معایب را برشمرم. تا به حال تبریکات فراوانی برای هم فرستادند. واقعاً چگونه می‌شود یک نفر نداند که مشکل دارد و مشکلش را نشناسد و آن وقت توقع داشته باشد که مشکلش حل شود؟ تک تک خودمان می‌دانیم چقدر تملق می‌گوییم ما ترس بی جای فراوان داریم. ولی بسیاری از شدت ترس و خودسانسوری کارهایی می‌کنند و در خلوت آن را به کسانی که بالای سرشان است نسبت می‌دهند. در صورتی که هنوز معنی اختناق را نمی‌دانند. انسان‌های معمولاً گله‌مند، در تنها موردی که از خالق خود شکوه‌ای ندارند همانا تقسیم عقل است و سهم آنان از این تقسیم، یعنی این که از دانسته‌های خود، از باورهای خود و از درک خود راضی‌اند، به آن عشق می‌ورزند! و در این جنون لذت می‌برند و حاضر نیستند به راحتی از آن دست بکشند. بعضی که با داشتن جریان حربه‌ی اساسی و ذهن‌گرایی گروهی، به اندازه‌ی بعضی از این جشنواره‌ها لاستیکی تفکرشان مبتذل است. مبتذل شخصی برای موقعیتی بهتر، به قصد مرعوب ساختن و یا شانتاژ و امتیازگیری در پیش دیگران اختراع شده، که در واقع نوعی هیستریک و سوداگری در آن انحطاط شدید در رفتار و سجایایشان برای گرفتن انگیزه تنفسی پیدا کنند. ذهن‌گرایی به معنای اخلاقی یعنی پیروی از محاسبات جاه‌طلبانه، حسد، کینه، دشمنی یا دوستی و رفیق‌بازی یا پیش کشیدن اطرافیان در امور اجتماعی به اتکای ملاک‌های خصوصی و در عین فقدان ملاک‌های واقعی است. در یک کلمه یعنی عمل نه بر اصول، بلکه عمل براساس خواسته‌ها.
صادقانه بگویم: «قربان ما بزمی بودیم ولی خیال کردیم رزمی هستیم!»

دیدگاه‌ها   

امیر سهیلی
+4 # امیر سهیلی 1393-11-24 21:32
عالی بود آقای بابایی عزیز، استفاده بردیم، دستت درد نکنه
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
samir
-4 # samir 1393-11-26 20:27
بیش از مقاله آشفته گویی بود. آقای بابایی را من از کپی کارهایشان میشناسم. کپیهای رسوایی که مثل همین متن آشفته نتیجه وصله پینه کردن کارهای دیگران بود.
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
محمدرضا بابایی
+6 # محمدرضا بابایی 1393-12-04 14:40
آقای x خوب قلمت را میشناسم ومیدانم که چه کسی هستی .میگویند فرعون ستم سه چاکر وفادار وخدمتگزار دارد :ترس ،جهل ویاس . شما وقتی احساس خطر میکنید که دچار تردید یا ضعف هستید . .. ما نیامده ایم که تایید گر باشیم .دیر رسیده ای برادر . تو راهی نداری جز اینکه بپذیری یا نپذیری ودر هیچکدام نیز بر گردان ات تیغ نگذاشته اند . تو حق داری که تایید گر من نباشی ومی دانی ذرهای در راهم تاثیری ندارد .تو حق داری که تایید گر من نباشی ومی دانی ذره ای در راهم تاثیر ندارد .تو حق داری حتی هر آنچه در دلت عقده شده است را با فحش وناسزا به من تحویل بدهی . تو آزادی واگر فقط همین را بفهمی من برایت به درگاه خدایی که نمیشناسیش دعا خواهم کرد . انسان ... تو چرا آدم نمیشوی
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن
محمدعلی خلجی
+6 # محمدعلی خلجی 1393-12-04 16:02
باید این قلم را ستود نه این که بدلیل نداشتن همچون تفکر و دانشی ایشان را به دلایل واهی کوبید.دلایلی که هویتی اثبات شده ندارند و از یک ذهن مشکوک شکل گرفته. به شخصه خوشحالم که معضل نداشتن نویسنده مقالات اینچنینی، با وجود و ورود آقای بابایی تا حدودی حل خواهد شد.
باید باور کنیم که هنرمندان ما از لحاظ سواد بصری و هنری و ادبی وضع مناسبی ندارن و اهمیتی برای مطالعات جانبی قائل نمیشن که همین معضل بر روی تولیدات اکثر کارتونیستها به وفور قابل مشاهده است.به نظرم کسی که توهین میکنه، به دلیل کم دانشی نمیتونه این چنین مقالاتی رو درک کنه و به جهت همین سطح معلومات ناکافی و شناخت کم، گزینه توهین و تخریب شخصیت مقابل را پیش میگیره. که اگر این افراد با هویتی واقعی دیده می شدن، مشکلاتشان به مانند کم سوادی به راحتی قابل تشخیص می بود.
به امید فضای سالم و دوستانه
خلجی
پاسخ دادن | پاسخ به نقل قول | نقل قول کردن

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

آخرین عناوین

جوایز 6مین مسابقه بین المللی کارتون "Bacau"/رومانی 1403

10:10.....1403/01/31 جوایز-6مین-مسابقه-بین-المللی-کارتون-bacau-رومانی-1403

کارتون های شرکت کننده در 6مین مسابقه بین المللی کارتون "Rhubarb"/رومانی 1403 

09:48.....1403/01/31 کارتون-های-شرکت-کننده-در-6مین-مسابقه-بین-المللی-کارتون-rhubarb-رومانی-1403 

لیست منتخبین ششمین مسابقه بین المللی کارتون "Bacau"سالن طنز/رومانی 2023

23:57.....1403/01/30 تایج-ششمین-مسابقه-بین-المللی-کارتون-bacau-سالن-طنز-رومانی-2023

فراخوان 19مین مسابقه بین المللی کارتون"Braila"/رومانی 1403 

17:00.....1403/01/28 فراخوان-19مین-مسابقه-بین-المللی-کارتون-braila-رومانی-1403 

نمایشگاه میدانی آثار"غزه،فریادی خاموش"در سطح خیابان های تبریز/ایران 1403

15:02.....1403/01/27 نمایشگاه-میدانی-آثار-غزه،فریادی-خاموش-در-سطح-خیابان-های-تبریز-ایران-1403

لیست آخرین عناوین

آمار

Website Rank