فراز و نشیب های کارتون در سالهای اخیر بیشتر شده است. در واقع کارتون کارکرد خود را از دست داده و به یک هنر تکراری تبدیل شده است. جشنواره های رنگارنگ نقش بیشتری در سوق دادن به این گرایش داشته اند.اصالتی که کارتونهای صد سال قبل داشتند از بین رفته اند. کارتون حتی تا همین 50 سال قبل نقش یک رپرتاژ را داشت و می توانست در تحولات اجتماعی نقش بازی کند اما در 20 سال اخیر کم کم  به یک هنر رقابتی و تزئینی تبدیل شده و از محیط اصلی خود یعنی مطبوعات دور افتاده است. شاید یکی از مهمترین این دلایل، کاهش چشمگیر نقش مطبوعات در ذائقه مخاطبینی باشد که با فضا های جدید مجازی و ماهواره آشنا شده اند. بنا براین نمی توان بر کارتونیستهایی خرده گرفت که برای یک جایزه و یا داوری، متناقض  با ارزشها و باورهای خود کار می کنند گو اینکه اغلب کارتونیستها اصالت اسلاف خود را دارا نیستند و هم با دنیای کتاب و شناخت جامعه و روان و تاریخ بیگانه اند هم اخلاق مدار و اصولمند نیستند و هم بلد نیستند یک دست را درست اجرا کنند و اجرای وزینی ندارند.بنابر  این عقیده شاید بهتر باشد ،یکبار دیگر اصول کارتون مورد بازنگری قرار گیرد .کارتونهای بسیاری ساخته می شوند که چون پایه استدلالی و آبشخور مستقل فکری نداشته اند چیزی جز تقلیدهای ناشیانه از یک مفهوم بدیهی نیستند . کارتون چیزی جز یک ابزار نیست چیزی مثل زبان. تا عقاید مستحکمی نداشته باشیم به هر زبانی حرف ما خریدار نخواهد داشت خواه زبان فیلم باشد یا شعر یا کارتون.